web 2.0

۱۳۹۲ فروردین ۲۲, پنجشنبه

حکایات رانندگی 2

اندرباب چراغ قرمز 2

افسر: مدارک لطفا.
راننده: میشه علت رو بپرسم؟
افسر: یعنی شما نمیدونید که چراغ قرمز رو رد کردید؟
راننده: چراغ؟ چراغ که زرد بود من رد کردم.
افسر: اولا که شما خود قرمزو رد کردید. دوما که زردم باشه حق ندارید رد کنید. به فرمایش خودتون زرد رو رد کردید و باید جریمه بشید.
راننده: از کی تاحالا چراغ زرد جریمه داره؟
افسر: آقای عزیز شما گواهینامه دارید مثلا. باید بدونید که چراغ زرد برای تخلیه تقاطع هست و علتش اینه که ماشینها با هم تداخل نکنند. پس اگر پشت تقاطع هستید باید توقف کنید با دیدن چراغ زرد و اگر از خط عبور کنید جریمه عبور از چراغ قرمز براتون اعمال میشه.
راننده: اینا دیگه من درآوردیه از خودتون دارید در میارید. من 20 ساله رانندم تاحالا همچین چیزیو نمیدونستم.
افسر: بله به همین دلیلم داریم جریمه میشید.

اندرباب صحبت کردن با تلفن همراه

راننده: سرکار یه لحظه بود.
افسر: بله حادثه هم در لحظه اتفاق میفته.
راننده: خانمم مریضه زنگ زده بود ببرمش دکتر نمیتونم جواب ندم که.
افسر: عزیز من که نمیگم جواب نده. میزدی بغل راحت صحبت میکردی بعد راه میفتادی.
راننده: بابا انصاف داشته باش مرد حسابی میگم گرفتارم.
افسر: ای بابا منم گرفتارم، اونم گرفتاره، همه گرفتارن. میخوای چیکار کنم؟ تشکر کنم ازت؟ مدارکتو بده حالا درستش میکنم دیگه برات.
راننده: عجب آدم بیخودی هستیا بیا بابا هرچقدر میخوای بنویس ببینم به کجا میرسی.
افسر: ببین جریمت 30 تومنه، من برات 15 نوشتم که هم جریمت کرده باشم هم رعایت حال و گرفتاریتو. اینجوریم هیچوقت حرف نزن. میتونستم هم 30 تومنی بنویسم و هم نمره منفی بزنم.
راننده: ببین تو یه وظیفه ای. پسفردا سربازیت تموم میشه میای قاطی ما...
افسر: ای بابا این حرفا چیه میزنی؟ یعنی من اگه کادر بودم تو چونه نمیزدی؟ تو چیکار به اینش داری؟ تو تخلف نکن نه وظیفه نه کادر نه بازنشسته نه کوفت و زهر مار جلوتو نمیگیره!

اندرباب چراغ قرمز 3

راننده: همکار هستیم جناب سروان.
افسر: همکار کجا؟
راننده: بفرمایید. همکار بانکی هستیم.
افسر: درسته ولی شما تخلف کردید و از چراغ رد شدید (حالا 2 ساعت کنار خیابون وایسی منتظر، سوارت نمیکنه ها، الان که گیر افتاده همکار شده).
راننده: سرعتم زیاد بود نمیشد بزنم رو ترمز از عقب میزدن بهم.
افسر: پس جریمه سرعتم براتون مینویسم.
راننده: ای بابا شوخی نکنید جناب.
افسر: شوخی نمیکنم. شما باید سرعتتونو کنترل کنید. حتما با دیدن چراغ زرد زیادشم کردید!
راننده: حالا شما ببخشید.
افسر: اجازه ندارم.
راننده: کسی که متوجه نمیشه شما ببخشید دیگه.
افسر: شما از کجا میدونید کسی متوجه نمیشه؟ مدارک لطفا.
راننده: ای بابا عجب آدم زبون نفهمی هستیا. به توام میگن آدم.
افسر: چی شد؟ تا الان که همکار بودی (حالیت میکنم چجوری باید حرف بزنی).
راننده: بیا بابا اینم گواهینامم. ببینم عقدت خالی میشه؟
افسر: گواهینامتم که مشروطه. باید عینک طبی بزنی. عینکت کو؟ باید معرفی بشی به مرجع قضایی.
راننده: چشممو عمل کردم عینک نمیزنم.
افسر: باید میرفتی گواهینامتو عوض میکردی.
راننده: بابا به هرکی میخوای نشون بده. بیا خودت چشممو ببین لنز ندارم همه جارم میبینم.
افسر: من پزشک نیستم که معاینت کنم. وظیفمم نیست. من از روی مدارکت تصمیم میگیرم. فردا بیا اداره، نامه معرفی بگیر برو شورا.
راننده: بابا جریمش چقدره. هرچی هست بنویس بریم.
افسر: جریمه که میشی. ولی شورا هم باید بری.
راننده: ببخشید جناب سروان. شما آقایی کن من اعصابم خورد شد نفهمیدم.
افسر: ربطی نداره. به خاطر توهینات میبخشمت وگرنه یه بارم میفرستادمت بازرسی اونجا هم جواب پس بدی ببینیم که آدمه.
راننده: حالا نمیشه یه کاری کنی؟
افسر: نه من خلاف نمیکنم.
راننده: جناب سروان بگم غلط کردم خوبه؟
...


۱۳۹۱ فروردین ۸, سه‌شنبه

حکایات رانندگی 1

اندرباب پارک کردن در پیاده رو

افسر: آقای راننده لطفا اینجا پارک نکنید ممنوعه.
راننده: یه دقیقه بیشتر طول نمیکشه میخوام یه شیرینی بخرم.
افسر: به سلامتی. یه ثانیه هم باشه پارک ممنوعه لطفا حرکت کنید.
راننده: بابا شب عیدی بداخلاق نباش زود میام دیگه.
افسر: آقا اینجا محل عبور و مرور عابره. این بیچاره ها باید به خاطر شما برن از خیابون عبور کنند.
راننده: پس اینا چطور پارک کردن؟
افسر: اونام یکی مثل شما. هزار نفرم پارک کنند برای هزار و یکمین نفر حقی ایجاد نمیکنه.
راننده: بابا جای پارک نیست خب شما بگو من کجا برم؟
افسر: من چمیدونم آقا من که مسئول پارکینگ مردم نیستم.
راننده: فقط مسئول پارک نکردن مردمی؟
افسر: آقاجان بحث بیخود نکن فکر میکنی از صبح تو اولین نفری هستی که این حرفای تکراریو به من میگی؟
راننده: بابا دارم میگم زود میام دیگه. به اینا چطور گیر نمیدی که پارک کردن؟
افسر: آقا هر کسی مسئول کار خودشه. میری یا بنویسم 40 تومن؟
راننده: xxxxxxx (صدای بکسوات چرخ: خودش جریمه داره‌ها)

افسر: ای خاک توی سرتون که موقع ادعا و حرف مفت میشه، کهن ترین کشور و بزرگترین تمدن و کوروش و داریوش و آشوزرتشت و هزار فرهنگ دارید؛ ولی موقع عمل که میشه عینهو یابو هستید.

اندرباب دور زدن ممنوع

راننده: آقا دور بزنم؟
افسر: نه آقا تابلو داره.
راننده: بابا مریض دارم.
افسر: کو مریضت؟
راننده: خونه منتظرمه.
افسر: ما همه منتظریم. مریضم داشتی با چراغ گردون فقط باید دور میزدی برو آقا ترافیک ایجاد نکن.
راننده: مادر و خواهرتو xxxxxxx

راننده بعدی: جناب سروان اجازه میفرمایید دور بزنم؟
افسر: نه آقاجان ممنوعه.
راننده بعدی: مگه چی میشه؟ باید برم تا اون ته و بیام.
افسر: خودت که نمیری. ماشین میره. بفرمایید لطفا.
راننده بعدی: بابا ما بچه این محلیم. اگه قرار باشه روزی 5 بار بریم اونجا دور بزنیم که پیر میشیم.
افسر: به بچه محلی و مرام نیست که آقا. شمام یه روز میری یه محل غریب، میبینی که برای تسهیل عبور و مرور شما، ساکنین اون محل دارن مشقت میکشن.
راننده بعدی: عجب آدمای عقده ای رو میذارن افسرا...

راننده شانزدهم: جناب سروان؟ (اشاره به دور زدن با دست).
افسر: خیر.
راننده شانزدهم: چه عنق و بداخلاقی شما.
افسر: آقا برو رو اعصابا! مرد حسابی تو توی این 2 ساعت میدونی چندمین نفری؟ فکر کردی اولین نفری هستی که میخوای دور بزنی؟
راننده شانزدهم: اگه همه اونا رو میذاشتی دور بزنن الان انقدر اعصابت خورد نمیشد.
افسر: بابا شماها از رانندگی فقط گاز و کلاچ بلدین؟ نمیبینی بار مسیر مقابل چقدر سنگینه؟ واسه خاطر دور زدن تو باید سنگین ترم بشه؟ اصلا تو میتونی اینجا یه فرمون دور بزنی؟
راننده شانزدهم: xxxxxxx

افسر: ای خاک توی سرتون که موقع ادعا و حرف مفت میشه، کهن ترین کشور و بزرگترین تمدن و کوروش و داریوش و آشوزرتشت و هزار فرهنگ دارید؛ ولی موقع عمل که میشه عینهو یابو هستید.

اندرباب چراغ قرمز

 افسر: آقا مدارک لطفا.
راننده: جناب سروان حواسم نبود.
افسر: باید حواستون میبود.
راننده: جناب سروان ندیدم چراغو.
افسر: باید میدیدید.
راننده: بابا فکر کردم سبز میمونه آخه یهو قرمز شد.
افسر: آقاجان تا ابد که سبز نمیمونه. کانتر داره، قبل از قرمز شدنم زرد میشه. شما یعنی تمام اینا رو نفهمیدید؟
راننده: نه والا.
افسر: اصلا گواهینامه دارید؟
راننده: چرا چرا دارم ولی همرام نیست.
افسر: پس ماشینت باید بخوابه، 30 تومنم جریمشه.
راننده: بیا بابا دارم.

افسر: آقا چراغو رد کردین مدارک لطفا.
راننده بعدی: سرکار من قبول دارم رد کردم. ولی خداییش همه اونایی که رد میکننو جریمه میکنی؟
افسر: شما مدعی العموم هستید؟
راننده بعدی: این چه جوابیه به من میدی آقا؟
افسر: آقاجان شما مسئول کار خودتی. کس دیگه هم مسئول کار خودش. تازه، بعله جریمه میکنم اگر ببینم.
راننده بعدی: بخدا نمیکنی. هزار نفر رد میکنن در روز.
افسر: یکیشم شما. جریمه ها شده خدادتومن بازم حالیتون نیست. با علم به این مساله بازم تخلف میکنید. پس حقتونه دیگه.
راننده بعدی: من زنگ میزنم شکایت میکنم از دستت که بقیه رو جریمه نمیکنی ولی منو کردی.
افسر: عجب گیری کردیم ما از دست شماها. از یه طرف زنگ میزنید میگید عامل چهارراه x با تخلفات برخورد نمیکنه، از یه طرف میگید چرا برخورد میکنی. زنگ بزن بگو جریمم کردن اصلا.
راننده بعدی: xxxxxxx

افسر: ای خاک توی سرتون که موقع ادعا و حرف مفت میشه، کهن ترین کشور و بزرگترین تمدن و کوروش و داریوش و آشوزرتشت و هزار فرهنگ دارید؛ ولی موقع عمل که میشه عینهو یابو هستید.


۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۶, جمعه

بیمارستان و بیمار و تهران و زلزله

حتما داستان اون بیمارستانی رو که 2 بیمار بی پول رو پذیرش نکرده و بدتر از اون اوها رو در بیابون رها کرده شنیدید. گذشته از قبیح و غیر انسانی بودن این عمل، موضوع سرزدنش از طرف یک پزشک که وظیفه حرفه ایش نجات جان انسان هاست جای تعجب داره. خب البته در مملکتی که وزیر راهش از کشته شدن تنها 100 نفر در حادثه هوایی به عنوان یک رخداد معمولی و عادی یاد میکنه جای تعجبی نیست که بیمارستانش هم مردم رو در بیابون رها کنه تا بمیرند.


تصور کنید روزی رو که تهران عزیز توسط یک حادثه سنگین مثل زلزله ای که هممون منتظرش هستیم ویران بشه. به فرض سالم موندن بیمارستان ها و البته مهمتر از اون، سیستم بیمارستان ها، چه سیستم های غیرانسانی و انسانی چه بلایی سر بیمارها و آسیب دیده ها میاد. فکر نمیکنم هیچ بیمارستانی این بیماران بی پول رو پذیرش کنند. واقعا شرم بر چنین مملکت گل و بلبلی.

۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبه

بازی پرسپولیس استیل آذین

من در مورد درستی یا نادرستی عکس العمل پرسپولیسی ها در بازی تاریخی 26 فروردین نمیتونم چیزی بگم. نظرم رو اعلام نمیکنم و پنهان نگه می دارم. ولی دو نکته دوست داشتنی در مورد اون بازی و پیامدهاش میبینم که باید مطرحش کنم. دوستان اگر موافق یا مخالفند اعلام کنند.


یک: من فکر میکنم صرف نظر از اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن این عمل، تأثیری که در آینده خواهد داشت خیلی مهمه. در اینکه سوشا مکانی دروازه بان استیل می خواست زمان رو هدر بده شکی نیست. با این حساب در آینده هم اگر بازیکنی بخواد در هر تیمی زمان رو هدر بده، خودش رو با خطری به نام بازی حریف در مقابل این اتلاف وقت مواجه می بینه. حتی اگر هم شما با این فرض که سوشا مکانی می خواسته وقت تلف کنه مشکل داشته باشید و اون رو واقعی بدونید، دستکم برداشت حریف رو از این حرکت واقعی مبنی بر اتلاف وقت میشه همیشه محتمل فرض کرد و خطر عدم انجام بازی جوانمردانه همیشه باقی بمونه.


پیشنهاد می کنم فیلم این بازی رو به تعداد زیاد در باشگاه های عربی تکثیر کنند تا وضعیت مورد اشاره من در اونجاها برای بازیکنان تنبل هدر دهنده وقت و اعصاب مردم تداعی بشه.


دو: از جمله مخالفان حرکت بازیکنان پرسپولیس آقای نصیرزاده هست. من نظرات ایشون رو خیلی می پسندم و بیشتر اونها رو قبول دارم. خودشون رو هم انسان مطالعه گر و دوست داشتنی میدونم. ولی این دلیل نمیشه که مطلقا ایشون مرجع من باشند. برای مثال ایشون اشاره می کنند که اگر حرکات مشابه سوشا مکانی رو عابدزاده انجام میداد، ما اونها رو قبول می کردیم و می پسندیدیم. این حرف خطاست و آشکارا دارای دو مغالطه پهلوان پنبه و نیز قیاس مع الفارق هست. چرا؟


چونکه اولا چه کسی گفته ما کارهای عابدزاده رو قبول می کردیم؟ یک کار اگر زشت و بد باشه از هر شخصی سر زدنش بد هست. اگر عابدزاده هم رو اعصاب حریف راه بره، کار بدی کرده. گذشته از این، اگر هم ما قبول نکنیم که کار او کار بدیست، این در نفس بد بودن یا نبودن او بی تاثیره، چرا که یک عمل فی نفسه یا بد هست یا خوب و این موضوع ارتباطی با برداشت و میل و سلیقه من و شما نباید داشته باشه.


دوما بیشتر حرکات عابدزاده تا اونجا که من خاطرم هست، روحیه دادن به بازیکن خودی بود، نه تضعیف روحیه و جایگاه طرف مقابل. مثل وقتی که با 1 دست توب کرنر رو در استرالیا گرفت. یا وقتایی که سر بازیکنان خودی داد میزد، این حرکت در جهت تلنگر زدن به خودی ها بود، نه اینکه با داد و فریاد خودش حریف رو بترسونه و فراری بده. بنابر این اگر بین تضعیف روحیه حریف و تقویت روحیه خودی فرق قائل بشیم، قیاس کارهای عابدزاده و سوشا مکانی یک قیاس مع الفارق خواهد بود و کارشناس مورد علاقه من خواسته یا ناخواسته سفسطه باز شدند.


والسلام



۱۳۸۹ اسفند ۲۴, سه‌شنبه

دکتر شریفی تابلوی تمام نمای لیگ فوتبال

در برنامه 90، شب 16 اسفند، یک آقای حقوقدان ورزشی به نام رفیعی دعوت بود و دکترررر شریفی، بیسواد بزرگ باسوادنمای کمیته انضباطی هم اونجا بود. من شخصا با دکتر شریفی مشکل دارم. بیشترش هم برمیگرده به اشاره های گاه و بیگاه این مرد به مغالطه و منطق. زمانیکه برای اولین بار از این لغت استفاده کرد، من به همراه دوستم داشتیم این برنامه رو تماشا می کردیم. همونموقع به دوستم گفتم که این حتما به تازگی یک کتاب منطق رو خونده و هنوز هیچی یاد نگرفته می خواد خودش رو عرضه کنه. به دلیل علاقه ای که به دانش منطق و مغالطات داشتم، خیلی برام سخت بود که یک کسی بلند بشه بیاد در زمینه مغالطه مدعی بشه در حالیکه اعمال و حرفهای خودش پر از مغالطه و سفسطست.

ولی گذشته از اینکه خودش فردی مغالطه گر و بی دانشه، این لحن صحبت و استفاده جا و بیجاش از لغات و واژگان عربی یک ضعف بزرگ برای کسیست که مایل به معروف بودن، جا داشتن در دل مردم و خودنماییست. ولی در اینجا میخوام چیز دیگه ای رو براتون تعریف کنم. چیزی که با ورود آقای حقوقدان عیان شد. اگر چه از پیش برای خیلیا از جمله خودم روشن بود.

این آقای رفیعی بسیار زیبا، با تومأنینه و مسلط حرف میزد. بسیار با دانش و مطالعه بود. از زبان بدن بجا و بموقع استفاده می کرد. آقای رفیعی خیلی کم به چشمان و صورت دکترجون خیره میشد ولی برعکس دکترجون حتی سرش رو بطوری بچه گانه و خنده دار کج میکرد و به سمت رفیعی میگرفت و برای اینکه توجه او رو بیشتر جلب بکنه، بیخیال دوربین و بینندگان میشد. دکتر در بخش رفتاری و زبان بدن، حسابی خراب کرد. نحوه تکیه زدن رفیعی به صندلی و سکوت ها و آکسان های صحیح خیلی در آچمز کردن دکتر مؤثر بود. بطوری که دکتر در بخش اول سخنرانیش خیلی مطمئن و حق به جانب حرف زد ولی در بخش دوم دیگه وا داد و حرفش رو حتی عوض کرد.

این برنامه بخوبی نشون داد که چطور افراد نخبه و نابغه ایرانی در جای خودشون نیستند و کنار نشستند، و در عوض چه افراد بیسواد و (حتما بله قربانگو) بی لیاقتی سرکار هستند. بجز موارد ظاهری و بدنی که گفتم، رفیعی در منطق گفتگو هم بحث رو برد و باعث شد شریفی به پرت و پلا گویی رو بیاره. این همون دلیلی هست که فوتبال ایران رو عقب نگه داشته؛ قوانین و منشور(های اخلاقی) و برنامه های بی برنامه و دیگر افتخارات بزرگ ورزش ایران فقط و فقط به دلیل آدمهای رأسش بوجود اومده. به همین دلیله که لیگ ما برنامه 2 ماه آینده رو هم نداره. به همین دلیله که من شخصا از هرگونه شکست و سرافکندگی فوتبال ایران چه در داخل و چه در خارج خوشحال میشم. غیر از این باشه، مسخره کردن برنامه ریزی، و تأیید بی برنامگی و بی لیاقتی خواهد بود جانم.